جدول جو
جدول جو

معنی هم قران - جستجوی لغت در جدول جو

هم قران
یار و مصاحب، همنشین، به هم نزدیک شده
تصویری از هم قران
تصویر هم قران
فرهنگ فارسی عمید
هم قران
(هََ قِ)
قرین. همنشین:
رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب
قرین آتش هجران و همقران فراق.
حافظ.
، هم ارزش:
با ارزن است بیضۀ کافور همنشین
با فرج استراست زر پاک هم قران.
خاقانی.
، نظیر. همانند. مانند:
ز ژاژخایی هر ابلهی نرنجم از آنک
هنوز در عدم است آنکه هم قران من است.
خاقانی.
رجوع به هم قرین شود
لغت نامه دهخدا
هم قران
همنشین، همکت، همدم، یار مصاحب
تصویری از هم قران
تصویر هم قران
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حج قران
تصویر حج قران
حج قران
حج مخصوص ساکنان مکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم تراز
تصویر هم تراز
هم تراز
هم طراز، هم قدر، برابر، مساوی، دارای شان و رتبۀ هم سان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم زمان
هم روزگار، معاصر، هم دوره، هم عصر، دارای زمان یکسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم عنان
تصویر هم عنان
هم عنان
دو سوار که پهلو به پهلو حرکت کنند، همدوش، همراه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم گرای
تصویر هم گرای
هم گرای
آنکه با دیگری بر یک گرایش و قصد و تمایل باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
هم طراز
هم قدر، برابر، مساوی، دارای شان و رتبۀ هم سان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم زبان
تصویر هم زبان
هم زبان
هر یک از دو یا چند تن که به یک زبان و یک لغت صحبت کنند، کنایه از هم دل، کنایه از همنشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم قطار
تصویر هم قطار
هم قطار
دو یا چند تن که در یک خانه یا اداره به یک شغل و خدمت مشغول باشند
فرهنگ فارسی عمید
هم قرین
(هََ قَ)
این لفظ (هم) در ترکیب هم قرین درست نیست زیرا قرین صیغۀ صفت مشبهه است نه صیغۀ مصدر. (از غیاث). لفظ هم پیش از اسم یا مصدر درمی آید و صفت میسازد:
آن یوسف گردون نشین عیسی ّ پاکش هم قرین
در دلو رفته پیش از این آبش به صحرا ریخته.
خاقانی.
نه در غربت مرا کس همنشینی
نه در محنت مرا کس هم قرینی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
هم کران
(هََ کَ)
متساوی الاضلاع. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
هم طراز
برابر، مساوی، معادل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم نشان
تصویر هم نشان
هم نشان
دارای یک نشان و علامت، دارای یک طرز و روش
فرهنگ لغت هوشیار
هم زبان
کسی که با دیگری درتکلم بزبانی شرکت دارد، همدمی که سخن شخص را نیک دریابد: هر که او از همزبانی شد جدا بی زبان شد گر چه دارد صد نوا. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم زمان
هم دوره هم عصر معاصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سرای
تصویر هم سرای
هم سرای
همنشین، هم خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم شراب
تصویر هم شراب
هم شراب
حریف شرابخواری، هم پیاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم قرینی
تصویر هم قرینی
هم قرینی
مصاحبت همنشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم عنان
تصویر هم عنان
هم عنان
همراه و برابر هم سیر، دو سوار که با یک سرعت و بیک راه روند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم قریه
تصویر هم قریه
هم قریه
همروستا دو یا چند تن که دریک قریه سکونت دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم قطار
تصویر هم قطار
هم قطار
همکوس، همکار، همسپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم ترانه
تصویر هم ترانه
هم ترانه
هم صدا، هم آواز
فرهنگ لغت هوشیار
هم چنان
آن سان آن گونه آن طور، مثل آن مانند آن، چنان کس (درین صورت تواند بپای وحدت و نکره ملحق گردد) : چنان چون مر ترا باید جوانی مرو را نیز باید همچنانی. (ویس و رامین)، بهمان شکل بهمان صورت: موسی - علیه السلام - لب او را (عصا را) بگرفت همچنان عصا شد که بود، یکسان بی تفاوت: دیگر روز دفن کردند و ماتم بسزا داشتند و فضل همچنان جمله لشکر و حاشیت راگفت: سوی بغداد باید رفت، مثل سابق کماکان فعالیت مردم برای چراغانی همچنان ادامه دارد، با وجود اینکه در صورتی که: گل سرخش چو عارض خوبان سنبلش چون عذار محبوبان همچنان از نهیب برد عجوز شیر ناخورده طفل دایه هنوز. (گلستان) یاهم چنان (همچنان) که. همان گونه که: همچنان که او را در عالم مجازی بمرتبه سروری و فرماندهی مخصوص گردانیده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم قرین
تصویر هم قرین
هم قرین
مصاحبت همنشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم چنان
تصویر هم چنان
هم چنان
((هَ. چُ))
آن سان، آن گونه، مثل آن، مانند آن، (صفت به جای موصوف) چنان کس، به همان شکل، به همان صورت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم طراز
تصویر هم طراز
هم طراز
((~. طِ))
برابر، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همنگران
تصویر همنگران
همنگران
موافقان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم فکران
تصویر هم فکران
هم فکران
هم اندیشان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم زمان
Concurrent, Simultaneous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
هم خوان
Congruent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
هم خوان
congruente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم زمان
simultâneo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم زمان
concurrente, simultáneo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی